تقویت باورها

در زندگی با چه باورهایی دست وپنچه نرم میکنی؟

تقویت باور

 

زندگی همه ما انسان ها پر از اتفاق ها و چالش هاست، به گونه ای که ما در زندگی روزمره با چالش هایی روبه رو می شویم و در صدد جبران و رفع آن چالش ها هستیم، در اکثر کتاب هایی که می خوانیم یا در هر مصاحبه تلویزیونی از بزرگان به این جمله قشنگ و زیبا می رسیم؛

زندگی هر انسان همانند یک داستان است.

اما من میگویم زندگی هر انسان همانند یک کتاب است که برای هر فرد یا انسان دیگری می تواند جالب و شگفت انگیز باشد، طوری که با شناخت  و آشنایی با زندگی هر انسان، ما می توانیم از نکته ها ی منفی و مثبت وی بهره ببریم و در جهت رشد خود کمک کنیم.

اکنون شما در هر نقطه ای از  زندگی قرار دارید دارای یک باور هستید، بعضی ها باورهای زیبایی برای خود دارند وبعضی ها هم باور های منفی یا محدود کننده که تاثیرات بسزایی برای زندگی وی دارد.

باورها بر دو نوع منفی و مثبت هست اما می توان  گفت که باورها  به  دو صورت زیر نیز تقسیم می شوند؛

1- باور درونی 

2- باور بیرونی

تقویت باورها

 

باور درونی

اگر کمی عمیق به باور نگاه کنیم میبینیم که باور های درونی می تواند ناشی از باور ناتوانی درونی خود در اکثر مواقع باشد، این ناتوانی ها می تواند باور به شهامت یا شجاعت نداشتن خود یا باور به موفقیت نرسیدن باشد، حتی دیده می شود که انسان هایی هستندکه خود را از همه حقیرتر می بینند، پژوهش های بسیاری نشان می دهد که این نوع باورها و اکثر باورها بر اساس یک سری اتفاق ها  که در کودکی برای هر انسان  اتفاق میفتد شکل می گیرد، برای مثال بیایید با هم یک مثال از این باورهای غلط را  با هم بررسی کنیم.

سارا 25 ساله است، سارا با اینکه سن زیادی ندارد اما همیشه در اکثر کارها خود را حقیر می داند و ندای دورنی به او میگوید تو هیچ وقت نمی توانی به جایی برسی، در خانه ماندن و به  جایی نرسیدن حق توست، و زمانی که می خواهد کاری را  انجام بدهد آنچنان غرق باورهای محدود کننده ای شده که  آن  کار را  نمی تواندبه خوبی انجام دهد.

با کمی تحقیق و پژوهش میبینیم که سارا در بچگی توسط مادر خود خیلی سرکوفت خورده است، بخاطر کوچکترین کاری که باید انجام میداده است مادر او رفتار زننده ای  با سارا داشته است، حتی او را مورد کتک قرار داده است، دلیل اینکه مادر سارا اینقدر با وی رفتار مناسبی نداشته است بخاطر مشکل زناشویی با همسر خود بوده است و فکر جدایی در سر داشته است، مادر سارا بخاطر مشکلاتش نتوانسته که برای سارا مادر خوبی در بچگی باشد و در آخر از همسر خود جدا می شود و سارا مشکلاتی را تجربه میکند که باعث می شود باورهایی در او شکل بگیرد که خود را حقیر بداند و در ادامه نحوه تقویت باور سارا را مورد بررسی قرار میدهیم.

 باورهای بیرونی

باورهای بیرونی به باورهایی میگویندکه همه چیز را در محیط و اصراف میبینند، با اینکه خود از کودکی در خانواده خوب و از نظر مالی عالی زندگی کرده است و الان در سنی قرار دارد که باید برای خود کاری انجام بدهد تا به آرزوهای خود برسد همه را مقصر میداند؛

اوضاع اقتصادی خوب نیست

اگر یک کشور دیگر بودم حتما موفق میشدم

کاش از پدرم کمک میگرفتم، همه چی در این کشور خوب نیست

تورم نمی گذارد من موفق شوم

اگر در محله بالاتری بودم موفقتر میشدم

اگر خانواده من انگلیسی زبان بودن راحتر زبان یاد میگرفتم

و …

در اینجا میبینیم انسانی که دارای یک خانوانده با اصالت و خوب است و می خواهد روی پای خود باشد و برای خود به موفقیت های بزرگی دست پیدا کند، همه را مقصر میداند غیر از خود!!!

در صورتیکه وی باید خود را مقصر بداند نه همه چیز و یا همه کس را، چون دارای سلامتی کامل است و باور هایی برای خود ایجاد کرده است  که اگر همه چیز خوب باشد من به موفقیت یا موارد دلخواه میرسد، اما یه نکته طلایی وجود دارد که همیشه همه چیز خوب نیست و باید خودت دست به کار شوی تا به موفقیتت برسی.

چطور از باور های محدودکننده نجات پیدا کنیم؟

تقویت باورها

برای اینکه بتوانیم باورهای زیبا و موفقیت آمیزی برای خود ایجاد کنیم این خبر خوش وجود دارد که بگویم همه انسان ها می توانند حتی با داشتن باورهای غلط دوباره به یک باور زیبا برسند.

در مثال سارا می توانیم بگوییم که سارا در این زمان دارای یک باور است که خود را حقیر می داند، اما در اینجا سارا به خود باید بگوید آیا در آن سن که مادرش با او رفتار مناسبی نداشت، بخاطر سن پایینی بوده که داشته است و نتوانسته با صحبت در مقابل مادرش از خود دفاع کند، و قطعا اگر ان اتفاق الان می افتاد حتی می توانست مادر خود را کمک کند که مشکلات خود را حل کند، شایدم نیاز باشد به خود بگوید مادر حق داشت که در آن روزها این طور رفتار کند، رفتار مادر براساس مشکلاتش و تخلیه شدن اعصاب وی بوده است، هر چند رفتار مادر سارا  رفتار صحیحی نبوده اما برای اینکه باور خود را تقویت کند باید به  این مورد توجه داشته باشیم که رفتار مادر سارا در بچگی دلیلی بر این نیست که سارا دختری حقیر باشد، سارا می تواند دانشگاه برود، به موفقیت کاری برسد و ازدواج موفقی داشته باشد.

مهمترین کاری که سارا می تواند انجام بدهد این است که مادر خود را ببخشد و الان  برای هدف خود فعالیتی انجام بدهد تا به تمام خواسته های خود درزندگی برسد، و با خود تکرار کند که لایق بهترین هاست.

اما در مثال دوم کار راحتر است، در این جهان هستی اکثر انسان ها از شرایط ناراحت هستند، حتی اگر در بهترین کشور دنیا هم باشید افرادی پیدا می شوند که از شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی ناراضی هستند، اما نکته مهم این است که افرادی هم هستند که چشم و گوش خود را به روی این اتفاقات و شرایط بیرونی خود بسته اند و فقط در تلاشند که به مقصود خود برسند، آنها هیچ وقت خود و دیگران را مقصر نمیدانند، بلکه همیشه در نقش یک فرد عامل تمام مسئولیت زندگی خود را بر عهده می گیرند و همیشه شاهد این هستیم که آنها به  موفقیت های چشمگیری می رسند.

چگونه باورهای خود را تقویت کنیم

برای این کار باید به 2 عامل گفته شده توجه کنیم

1- عوامل درونی که شامل ناتوان دیدن، فقیر دانستن، مقایسه دیگران، و … می باشد رو چشم پوشی کنیم و همیشه به هیچ عنوان به گذشته خود که شامل اتفاقات ناصحیحی است توجه نکنیم و همیشه آینده را در ذهن تجسم کنیم، تا از روحیه و باور قوی برخوردار باشیم.

2- عوامل بیرونی که شامل وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و … باشد را از ذهن خود دور کنیم و فقط توجه خود را بر روی آنچه که می خواهیم متمرکز کنیم، شرایط خوب و بد هر کشور یا استان همیشگی است و نمی شود به یک نقطه ایده ال رسید، پس بجای پرداختن به آنها باید بر بروی باورهای درست و قوی توجه کنیم و همیشه در نقش فرد عملگرا باشیم تا به خواسته خود برسیم.

در پناه الله شاد و پیروز و موفق باشید.

اشتراک گذاری:

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید