چرا باور کنیم؟

باور درست است؟ یا اگر به آن بی تفاوت باشیم به جایگاهی می رسیم؟

باور یعنی تمام وجود هر انسان، همان چیزی که باعث می شود به بهترین ها فکر کند و به بهترین ها برسد.

اگر خود را در دریای ناامیدی و نگرانی می بینید سری به درون خود بیندازید، ببینید چه می بینید و چه چیزی را می خواهید، چه کسی یا کسانی در زندگی شما تاثیر گذاشته اند؟

گذشته چه کسانی بوده اند که شما با آنکه انسان عالی و پرتلاشی بوده اید برای شما یک مانع شده اند که نتوانید خود را بشناسید؟

اصلا جای نگرانی نیست چون شما همین الان دوباره می توانید زندگی  و هدف ارزشمند خود را از سر گیرید و به آنچه که می خواهید برسید، شاید برای کسانی که اولین بار است راجب خود باوری مطلبی را می خوانند و یاد می گیرند به خود بگویند مگر می شود که من زندگی تلخ گذشته خود را فراموش کنم و بتوانم خود را به نوک قله برسانم.

اما باور حقیقت است و یک واقعیت که باید همه انسان ها از آن بهره مند شوند، شعار همیشگی من این است که باور یعنی سوخت انسانی و این سوخت باید هر چند وقت یکبار به انسان تزریق شود، زیرا ما انسان ها زود فراموش می کنیم که باید به چه اهدافی برسیم.

بیشتر مواظب باور خود باشیم

از این رو باید حساس تر به خود بنگریم و تمام درون خود را کشف کنیم، همانگونه که برای هر سرماخوردگی یا مریضی قرص و آمپولی وجود دارد برای انسان هم باید خود انسان دارو  و مسکن شود و بتواند خود را دریابد تا ببیند چه باورهایی را برای خود ساخته است، درواقع هر انسانی زمانی که خود را باور می کند یعنی کلید موفقیت، آرامش، رشد، شادی و نشاط را پیدا کرده است و می تواند هر آنچه را که در ذهن دارد اجرایی نماید.

اگر شما سن بالایی دارید و اکنون به خود می گویید که دیگر نمی توانم درس بخوانم یک باور اشتباه است زیرا فقط کافی است که در اینترنت سرچی انجام دهید تا ببینید که چه تعداد کسانی بوده اند که باسن بالا وارد دانشگاه یا مقاطع تحصیلی بالا شده اند و آن آرزو را نگذاشته اند که با خود به زیرخاک ببرند.

راه کار جالب و آسان

کافی است که نوع نگاه ما به این دنیا که خداوند ما انسان ها را بصورت ویژه و کامل آفریده است تغییر دهیم، یعنی بجای غم شادی، بجای کینه محبت، بجای غیبت حاضر صحبت کردن، بجای نزاع مصالحه کردن، به جای فکر به نداشتن ثروت را در ذهن بکاریم، اولین و کوچکترین اتفاق ممکن این است که شما عاشق زندگی می شوید یعنی هر آنچه را تا کنون دیده اید با دید متفاوتی به آن نگاه می کنیدو آن چنان تاثیری در زندگی شما می گذارد که رزق و روزی شما هروز زیادتر می شود.

نقش اعتماد به نفس در باور

اما در این میان لازم به ذکر است که بگویم اعتماد به نفس نقش مکملی در این موضوع دارد، یعنی اگر بخواهیم قوی باشیم و قوی عمل کنیم باید اعتماد به نفس خود را بالا ببریم و راه کارهای آن در زیر آمده است.

خود را شده حتی به ظاهر با اعتماد به نفس بالا نشان دهید

شاید برخی از افراد از اعتماد به نفس پایینی برخوردار باشند و همیشه خود را خیلی ضعیف در نظر بگیرند، آنها کسانی هستند که اگر در صف یک نانوایی قرار بگیرند و کسی صف آنها را برای خود کند که جلوی آنها قرار بگیرد، حتی نمی تواند بگوید که چرا شخص مقابل این کار را انجام داد و یا ناراحت شوند اما یک راه کار عملی این است که واقعا باید خود را با اعتماد به نفس نشان دهید.

بعضی ها می گویند من نمی توانم اعتماد به نفس خوب و بالایی داشته باشم و هرکاری میکنم سخت است. در مرحله اول من می گویم که شدنی است اما اگر واقعا سخت تان است حداقل خود را با اعتماد به نفس نشان دهید و طوری برخورد کنید که شما واقعا یک شخصیت جدی خاصی دارید.

خود را به عمل اجبار کنید

اگر در یک موقعیت قرار گرفتید که باید صحبت یا کاری می کردید اما بخاطر اعتماد به نفس نداشتن نتوانستید آن را بازگو کنید باید خود را به اجبار در آن موقعیت قرار دهید، اگر کمی صحبتم سخت مفهوم را می رساند این مثال را خوب بخوانید:

زمانی که خیلی سن کمی داشتم پدرم به من گفت که برو پیش آقای فلانی و قرضی را که هنوز پرداخت نکرده است یادآور کنم تا پول قرضی را دریافت کنم، من هم بخاطر سنم و هم بخاطر نداشتن اعتماد به نفس کافی تا دم درب منزل آنها را رفتم اما نتوانستم که زنگ درب را بزنم و به وی بگویم که چه خواسته ای دارم. و من برگشتم به منزل و به پدرم هم از ترس دروغ گفتم که فلانی گفته هنوز پول ندارم و بعدا بهتون پرداخت می کنم!!!

خوب من خودم را طبق باورهای خوبی که ساخته ام بخشیدم چون هم سنی نداشتم و همین اینکه اعتماد به نفس پایینی داشتم اما اکنون کاملا شخصیت جدیدی پیدا کردم. اما آن روز با نداشتن اعتماد به نفس پایین خود به همه چیز گند زدم یعنی اینکه هم یک دروغ گفتم و هم باعث شد تا پدرم با او تماسی داشته باشد و از او گلایه کند، که در جواب به پدرم گفته بود که پسر شما اصلا سراغی از من نگرفته که پول شما را پس بدهم و گرنه من پول را همانطور که قول داده بودم آماده بازگشت کرده بودم.

اما این نکته را بدانید اگر من همان روز به خودم میگفتم که باید این کار را انجام دهی و خود را اجبار می کردم که در ذهن خود هم می گفتم آخر مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد که شخص مقابل حتی بگوید پولی در کار نیست بچه جان برو و به پدرت بگو هنوز زود است،اتفاقات خاصی پیش نمیامد، اما من با آن کار یک تیر را به دو هدف زدم یعنی هم پول را نگرفتم و هم کاری کردم که پدرم ناخواسته با شخص مقابل به تندی صحبت کند.

اما این را بدانید که در مرحله اول به این باور برسید که شما انسان و برگزیده این جهان هستی هستید، خود را از همه کم و کاستی ها دور کنید و با اعتماد به نفس کامل و روحیه قوی و شاد و تمام انرژی درونی و بیرونی تان به اهداف خود فکر کنید.

در پنای نیروی باطن(الله) باشید.

 

اشتراک گذاری:

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید